سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، بنده مؤمنِ درویشِ آزرمگین و عیالوارخود را دوست دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
خاکریز31 عاشوراخوی

 مطالبی را درخصوص "داشتن شناخت به ولی فقیه زمانمان " یعنی رهبری انقلاب اسلامی که پرچمدار بزرگ عصر ظهور است،میپردازم.

از انجا که حضرت عباس (ع ) نسبت به امام زمانش، حسین ابن علی (ع) بصیرت داشت و چنانکه امام صادق علیه السلام میفرماید:عمویم عباس نافذالبصیره بود و این شناخت(بصیرت) نسبت به امام زمانش، نتیجه اش این میشودکه، لحظه ای در شرایط سخت، در مقابل امان نامه دشمن، بخود تردید نداده و ضمن دادن جواب دندان شکن به یزیدیان، از امامش ، از برادرش دفاع میکند و با شجاعت بینظیرش،چنان حماسه ای می افریند که هنوز که هنوز است ورد زبان دوست و دشمن است وبالاخره در روز تاسوعا شربت شهد شهادت را مینوشد، که بایستی فدای ولایت شد.

ما هم باید از عباس دلاور، ولایتمداری و بصیرت (شناخت) را بیاموزیم، لذاست که در کناربرپا کردن شور حسینی، شعور حسینی را نیز بدست اوریم، و شعور حسینی، همان درس اموزی از مکتب عباس است که با داشتن بصیرت در اطاعت کامل ازامام زمانمان، ولی فقیه مان، ان اسطوره تقوا و مقاومت و تدبیر و صاحب هزاران اخلاق حسنه، لحظه ای تردید بخود راه نداده و همیشه گوش بفرمانش بوده و با جان و دل از رهبر عزیزمان دفاع کنیم.

در اینجا خواستم جهت افزایش شناخت به رهبرمان، مطالبی را اشاره مینمایم ،هرچند عزیزان،بیشتر از این را شنیده و میدانند و امیدوارم در تکمیل مطالب فوق مرا یاری فرمایید؛قبلا سپاسگذارم.

در محفلی که در  قم بود چند مورد را اشاره فرمودند که بیان میکنم.

شاید قضیه حاج احمد متوسلیان را با حافظ اسد رئیس جمهور فقید سوریه شنیده اید، حاج احمد بعد از فتح خرمشهر عازم لبنان میشود و در ان ایام بود که ملاقاتی با حافظ اسد داشتند و بهش میگند اگر 3گردان نیرو بمن بدهید، ارتفاعات جولان را از دست اسرائیل غاصب ازاد میکنم و شما را از این مشکل 50-60 ساله تان رهایی میدهم و حافظ اسد پاسخ میدهد، اگر شما این کار را بکنید ما سلاحی نداریم که در مقابل حملات هوایی اسرائیل، از خود دفاع کنیم (البته در این مدت تقریبا 60 ساله بخاطر اتش بسی که امضا کرده اند مابین سوریه و اسرائیل حدود 3 بار نقض اتش بس صورت گرفته ودر این 3بار بشدت درگیر شده و تا جایی که اسرائیل کم مانده بود، در بار اخر، دمشق را با خاک یکسان کند و این گفته حافظ اسد صحیح است که ما خودمان را چگونه در مقابل حملات دشمن نگه داریم).

زمان میچرخد و این بار توطئه دشمنان بر سربشاراسد جوان که حدودا 37 ساله بود اتفاق می افتد. با هماهنگی مصر و عربستان و امریکا و اسرائیل، قضیه ترور رفیق حریری را بوجود می اورند  و نفر خودشان (رفیق حریری) را بدست خودشان ترور می کنند و این بهانه ای میشود تا بتوانند سوریه را از لبنان خارج کنند، به این بهانه ها که سوریه در ترور رفیق حریری دست داشته و چهار نفر از افسران سوری را تطمیع میکنند که اعتراف کنند در اینکار دست داشته اند و پس از بازداشت و بازجویی های سوریه از ان چهار افسرسوری،نتیجه این میشود که این 4 نفر عامل دست بیگانه بوده و برای اینکار پول گرفته اند. بعد از مدتی دشمنان اسلام فکر میکنند که چه کسی را مقصر ماجرا معرفی کنند، سراغ حزب الله لبنان و در راس ان، سید حسن نصراله را در دستور کار خود قرار میدهند تا بتوانند انها را نیز به روزگار سوریه گرفتار کرده و در نتیجه، تنها نیروی مقاوم و با افتخار عرب را خلع سلاح نمایند، همچنانکه توانستند با ان نقشه شوم خود توسط دولت لبنان به سوریه فشار اورده و سوریه را تقریبا از لبنان خارج کنند. اما سوری ها در زمان خارج کردن نیروهایشان از لبنان، پادگانی در جنوب لبنان داشتند که بنام پادگان امام علی(ع) نامیده میشد که در زمان خروج نیروهایش از لبنان این پادگان را بنا بدستور بشار اسد، در اختیار مقاومت اسلامی لبنان (حزب اله) قرار میدهند، وبعد از مدتی توسط عبدالحلیم خدام به سیدحسن گفته میشود که پادگان را تخلیه کنند، ومدتها بعد اقا سیدحسن دیداری با بشار اسد داشته که عبدالحلیم خدام هم در ان جلسه حضور داشتند، بشار میپرسد از پادگان چه خبر؟ که سید جواب میدهند بنا بدستورتان تخلیه کردیم، و بشار تعجب میکند که من چنین دستوری نداده ام و خدام سرش را پایین میاورد، حال شما ببینید بشار به چه کسی در درون تشکیلاتش اطمینان و اعتماد داشته باشد، خدامی که از افراد با اعتمادش بود و نفر دوم یا سوم یا چهارمشان بود. خلاصه بدنبال این قضایا، فشارهایی به سوریه توسط قدرتهای بزرگ و دوستان عربیش اورده میشود که برود و در سازمان ملل صلح نامه بین سوریه و اسرائیل را امضا کند و کدورتها را با اسرائیل کنار بگذارند و دیگر بفکر ارتفاعات جولان نباشند، در اینجا بود که بشاراسد جوان در اوج فشارها قرار میگیرد و اینجاست که راهنماییهای مقام معظم رهبری بدادش میرسد و از این فشارها خلاصش میکند.

سوریه ای که تا به انروز هیچگونه فعالیت تسلیحاتی را نمیتوانست داشته باشد چرا که زمانی اسرائیل به علت فاقد قدرت بودن سوریها، امد و تاسیسات هسته ای و تسلیحاتی سوریه را بمباران کرد بی انکه بتوانند عکس العملی از خود نشان دهند.

حال بنظر شما چه شد که بشار اسد از این فشارهای غرب و اعراب منطقه رهایی یافت؟

در اثناء فشارها به سوریه جهت امضاء صلح نامه، بشار اسد توصیه ای را از رهبر عظیم الشان ایران دریافت میکند که به وی سفارش میفرمایند: شما 2 راه در پیش دارید: یکی اینکه یا صلح را امضا کنید و به سرنوشت مصر و اردن و... دچار شوید  و راه دوم این است که راه مقاومت را انتخاب کنید و بفکر عزت خود و ملت تان باشید. شما مخیرید، بروید فکر کنید ببینید مصلحتان در کدام است.

نهایتا بشار اسد بعد از فکر کردن به این نتیجه میرسد که راه مقاومت و عزت را انتخاب کند، و این همان بیداریست که رهبر جهان اسلام، بیدارشان کرد و اما الان وضعیت سوریه پس از گزینش راه مقاومت چگونه است؟

الان بشار اسد در بین کشورهای عربی برای خود کسی شده است و بعد ازگذشت 7سال از انروزهای سخت، توانسته است بقدرت لازم برسد، امروز او به قدرت موشکیِ برد سیصد کیلومتر رسیده است و لازم نیست که به غرب و شرق و اسرائیل غاصب باج دهد، سوریه امروز دارای موشکهایی است که اگر اسرائیل کوچکترین تعرضی داشته باشد، یا مورد تهدید قرار گیرد، در سایه راهنماییهای رهبر جهان اسلام "امام خامنه ای" میتواند با عزت از خود دفاع کند و حتی تاسیسات هسته ای "دمونا"ی اسرائیل را مورد هدف موشکهای خود قرار دهد.

و اینها همه از شناخت و ایمانی است که بشار به صداقت و گفتاررهبر معظم ایران اسلامی داشته است و اما ما تا چه اندازه رهبرمان را میشناسیم؟و چرا در فتنه 88 تنهایش گذاشتیم ؟ و هنوز که هنوز است رهبرمان از فتنه حرفها بیان میکنند.  و این بیانگر ان است که رهبرمان را کمتر میشناسیم و اگر بدقت بفرمایشاتشان در سفر به کردستان گوش میدادیم و تفکر میکردیم، در چنین فتنه ای که بمنزله جنگ احزاب زمان رسول الله(ص) بود، دچار شک و تردید نمیشدیم.همچنانکه میفرمایند "لا یعرف الحق بالرجال" یعنی حق را با اشخاص نشناسید و ما انقلاب را با اشخاص نمیشناسیم که فلانی چقدر در راه انقلاب زحمت کشیده است، بلکه انقلاب را همچنانکه از نامش پیداست باید با اسلامیت، امامت و ولایت بشناسیم و اگر کسی از این خط عدول کند دیگر مورد قبول نیست، در اوایل انقلاب هم گروههایی بودند که ادعای حق و حقوق میکردند که ما در راه انقلاب زحمات کشیده ایم. ومگر جز این استکه بعضی ازسرداران سپاه اسلام در کنار رسول ا... رنجها بجان  نخریده بودند، و لی بعد از رسول خدا(ص) دیده شد گول پست و مقام و منصب را خوردند و از اسلام فاصله گرفتند تا جایی که در مقابل داماد رسولخدا(ص) سنگر گرفتند و سلاح به مبارزه بر داشتند و تاریخ برای همگان عبرت است. خلاصه ما انقلابمان را با نام هاشمی رفسنجانی و خاتمی و موسوی و احمدی نژاد و ... نمیشناسیم بلکه با امامت و اسلامیت، و ولایت که ادامه امامت است میشناسیم و هرکس از این خط، خط ولایت عدول کند مورد قبول انقلاب اسلامی و جامعه انقلابی نیست. پس ما نیزبهوش باشیم و نیز تلاش کنیم تا همیشه،با عنایات خداوند متعال، در خط ولایت حرکت کرده و اعمالمان را بهدر ندهیم. و بیاد داریم که امام راحلمان، چه زیبا و سنجیده  فرمودند: پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما اسیبی نرسد.

و بعد از مدتی برای فرزند رفیق حریری (سعد حریری) نیز محرزمیشود که سوریه در این ماجرا دست نداشته است ومیداند عاملان ترور پدرش چه کسانی هستند لذا برای عذرخواهی به نزد بشار اسد میرود ولی بشار او را تحویل نمیگیرد و رو میاورد به امیر عبداله که بجای بابابزرگش است بلکه میانجیگری کند و ربطه اش را با بشار خوب کند و بدنبال این قضایا، بعد از مدتی میخواهند برای اجرای ماموریت اربابانشان وپایان دادن به قضیه ترور رفیق حریری، دست به دامان حزب الله میشوند و جلسه ای در ضاحیه لبنان با حضور سعد حریری،امیرعبدالله،بشار اسد و سیدحسن نصراله ترتیب میدهند و امیرعبداله به سیدحسن میگوید که قضیه ترور را شما به گردن بگیرید تا غائله پایان یابد و شما نیز از فشار غرب و... رهایی یابید و میبینند که سید حرف ناحق را قبول نمی کند و در مقابل این توطئه که میتوانست با حیثیت و ابروی مقاومت بازی کند ایستادگی میکند و ناچارا امیرعبداله پیشنهاد میدهد که سیدحسن بگوید این کار توسط چند نفر از عناصر حزب اله که افراطی هستند و گاهی نافرمانی میکنند صورت گرفته،وبازهم سید بزرگوار تسلیم خواسته های نابحق امیرعبداله قرار نمیگیرد وامتناع میکند، نهایتا امیر عربستان که لدعای رهبری جهان عرب را میکند و پیشنهادهای ننگین میدهد، با دست خالی از ماموریت خود به نزد اربابان جهانخوارش برمیگردد.  

و حال مقایسه کنید عظمت و اقتدار رهبر با فراستمان را با امیر بی غیرت عربستان، که اصلا اشتباه عرض کردم ایندو قابل قیاس نیستند. چرا در مقایسه باید انهایی که در یک سطح هستند باید مورد قیاس قرار گیرند نه اینکه فرد پست و خوشگذرانی چون ملک عبداله را با رهبری فرزانه و متقی همچون مقام معظم رهبری که همیشه مصالح اسلام را برهمه چیز ترجیح دادند


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یوسف سرداری 89/10/7:: 8:58 عصر     |     () نظر